آترا-هاسیس
مشارکتکنندگان پروژهٔ ویکیمدیا
Article Imagesآترا-هاسیس (اکدی: 𒀜𒊏𒄩𒋀، آوانگاری: Atra-ḫasīs) (انگلیسی: Atra-Hasis)، آترام-هاسیس و یا بنا به واژگان آغازینِ متن «وقتی خدایان انسان بودند»، حماسهای از ادبیات متأخر بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو میکند. چهار نسخه از این داستان به دست آمده که قدیمیترین آن به قرن هفده پیشا دوران مشترک تعلق دارد. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر حماسه گیلگمش به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» (روایت اوتَنَپیشتی در لوح XI) به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان طوفان نوح در کتاب مقدس میشود.
آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» و در حماسه گیلگمش، همان اوتنپیشتی (نجاتیافته از طوفان بزرگ) است. انلیل (خدای اصلی بر روی زمین که معمولا در مواجهه با انسان برخورد خشن و خصمانه دارد) از هیاهوی بیامان آفرینش جدید (انسان) به ستوه آمد. ائا (نام اکدیِ خدای سومری انکی که خدای خِرد، جادو، آبهای تازه و نیز حامی انسان است) راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس نشان داد. در پایان، انلیلِ خشمگین راه حلِ نهایی را برگزید: او «طوفان» را نازل کرد تا بشریت یکسره نابود شود. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود و خدایان را به حال مرگ افکند چون دیگر کسی برای آنها قربانی پیشکش نکرد. وقتی نجاتیافتگان از طوفان، با کشتی بر قله کوهی بلند نشستند، بوی خوش پیشکش آترا-هاسیس به آسمان رفت و همه خدایان به غذا هجوم آوردند. اما هنوز مشکل سر و صدای بشر چاره نشده بود. بنابراین، خدایان در بشر تغییراتی دادند تا دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. بزرگترین تغییر آن بود که خدایان پایانی برای طول عمر انسان قرار دادند.
در منابع گوناگون بینالنهرین باستان، به سومری و به اکدی، چنین آمده که بابلیان اعتقاد داشتند هدف از آفرینش بشر، خدمت به خدایان بودهاست. پیش از آفرینش انسان، شهرهای بینالنهرین سفلی توسط تنها ساکنانش (خدایان) پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم میکردند. خدایان خُرد تحت نظارت انلیل، سَرور زمین، خوراک خدایان بزرگ را کشت و برداشت میکردند. آنها زمین را شخم میزدند و طاقتفرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راهآب میشکافتند تا زمین را آبیاری کنند. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. در شعر آترا-هاسیس، یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کردهاست. زندگانی طولانی این ایدئولوژی (بشر خادم خدایان است)، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد میکند.
به روایت این حماسه، گِلی را که ائا به عنوان ماده خامِ آفرینش انسان به ایزدبانو مادر میدهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار میشود. آن خدا رهبر شورشگران بود و به همین خاطر است که انسان میتواند سرکش باشد. سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شدهاست بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشتهاست. اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار میگیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق میشود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بودهاست. طبق اساطیر بابلی، خدایان تمدن بشریت را ایجاد کردند و پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به همراه همه هنرها و صنایع زندگی شهری به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه گیلگمش شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پیریزیهایش را بنیاد نریختند؟»
آترا-هاسیس شخصیتی در دوره باستان است که سنتهای ادبی و دینی گوناگون به آن اشاره کردهاند. در زبانهای گوناگون با نامها و لقبهای مختلف شناخته شدهاست که گستره پنج هزار سالهای را در بر میگیرد. در ادبیات بینالنهرین، او بازمانده «طوفان» است که خدایان بزرگ، گونهای از جاودانگی را به او و همسرش میبخشند. بنا بر نسخهای از فهرست پادشاهان سومری، در سالهای پیش از آن که طوفان زمین را فرا بگیرد، اوبار-توتو (که در حماسه گیلگمش به عنوان پدر آترا-هاسیس از او یاد میشود) پادشاه شهر شوروپاک است. در نسخهای دیگر از فهرست پادشاهان سومری، آترا-هاسیس که با نام سومریاش (زیوسودرا) ذکر شده، خودش بر شهر شوروپاک حاکم است و پیش از او پدرش که همنام با شهر، «شوروپاک» خوانده میشود حاکم بود.[۱] قطعه «تعالیم شوروپاک» که در ادبیات حکمت دستهبندی میشود بر الواحی از اوایل هزاره سوم پیشا دوران مشترک به دست آمدهاست. متن شامل نصیحت شوروپاک فرزانه به پسرش زیوسودرا است.[۲]
آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» است و در حماسه گیلگمش، همان اوتنپیشتی است. در سایر زبانها و مکانها ممکن است «آترا-هاسیس» به کار رفته باشد؛ در همه موارد بالا، تمیز دادن اینکه به عنوان لقب به کار رفتهاست و یا اسم واقعی، امکانناپذیر است.[۳] در حماسه گیلگمش قهرمان طوفان اوتنپیشتی نام دارد که ترجمه نام سومری زیوسودرا است اما در همان حال به اوتنپیشتی صفت «آترا-هاسیس» داده میشود (سخنان ائا پیش از طوفان در لوح XI).[۴]
چنین تصور میشود که یک اسطوره طوفان سومری قطعهقطعهشده که قدیمیترین تخمین زمان آن، دورهٔ بابلی باستان است[۵] بازتابِ سنتی باشد که در آترا-هاسیس و افسانه طوفان در حماسه گیلگمش دیده میشود.[۶] در بخش آغازین این روایت پنج شهر به خدایان حامی مرتبط منتسب میشوند (اریدو، لاراک، سیپار، باد-تیبیرا و شوروپاک).[۷] خدای مسوول این امر انلیل است.[۵]
روایت طوفان در رویدادنامه
فهرست پادشاهان سومر و اکد در اوایل هزاره دوم پیش از دوران مشترک گردآوری شد. هدف از انجام این کار مشروعیت بخشیدن به پادشاهان ایسن بود که جانشین سلسله سوم اور شده بودند.[۸] هدف ویرایشگر آن بود که به نادرستی نشان دهد در سراسر تاریخ، پادشاهیِ مشروعِ سرزمین در یک مقطع زمانی خاص در یک شهر قرار داشته است.[۹] در مقدمهٔ یکی از رونوشتها، پادشاهان عصر پیش از طوفان وجود داشتند و چنین آمده که «طوفان» افسانهای تمدن را نابود کرد. هر دو نسخه بر اساس سنتهای اساطیری و نیز واقعیت تاریخی شکل گرفتند. این متن در دوره بابلی باستان بخشی از ادبیات کاتبی شد. بعداً این متن گسترش یافت و به زبان اکدی ترجمه شد، آشورشناسان این نسخه را «رویدادنامه دودمانی» نامگذاری کردند. نسخهٔ اخیر تا اواخر هزارهٔ اول پیش از دوران مشترک رایج بود.[۱۰]
از «رویدادنامه پادشاهی واحد» شانزده رونوشت به دست آمده که به قرن ۲۱ تا ۱۷ پیش از دوران مشترک تعلق دارند. این متن به زبان سومری نوشته شده اما برخی از نسخهها را کاتبانی فراهم کردند که با زبان اکدی آشنایی بیشتری داشتند و نشانههای گرامری این زبان در آنان دیده میشود. محتوای آن تاریخ پادشاهی از ابتدا تا پایان سلسله اول ایسن (قرن هجدهم پیش از دوران مشترک) است. در میان رویدادنامههای بینالنهرین بسیار بیشتر از سایرین و برای مدتهای طولانی مورد توجه بوده است. شانزده نسخه از مکانهای گوناگون، از شوش تا شمال سوریه و از نیپور، ایسن، کیش و احتمالا لارسا به دست آمده است.[۱۱][۱۲] رونوشت آخر بر منشوری هشت وجهی و رونوشت شوش بر استوانه نوشته شده است.[۱۳] تاریخچهٔ متن نشان میدهد که حداقل سه سنت نسخهای متفاوت وجود داشته است.[۱۱] گاهشماری و عددهای ذکرشده در آن نمادین است.[۱۴]
رویدادنامه پادشاهی واحد
زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمده بود، پادشاهی در اریدو [بود]. در اریدو، آلولیم پادشاه [بود]؛ او ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ آلالگار ۳۶٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ دو پادشاه ۶۴٬۸۰۰ سال حکومت کردند. اریدو ترک شد؛ پادشاهی آن به باد-تیبیرا منتقل شد.
در باد-تیبیرا، انمن-لو-انا ۴۳٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ انمن-گال-انا ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ دموزی الهی، شبان، ۳۶٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ سه پادشاه ۱۰۸٬۰۰۰ سال حکومت کردند. باد-تیبیرا را ترک کردم؛ پادشاهی آن به لاراک منتقل شد.
در لاراک، ان-سیپازی-انا ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد. لاراک را ترک کردم؛ پادشاهی آن به سیپار منتقل شد.
در سیپار، انمن-دور-انا پادشاه بود؛ او ۲۱٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۲۱٬۰۰۰ سال حکومت کرد. سیپار را ترک کردم؛ پادشاهی آن به شوروپاک منتقل شد.در شوروپاک، اوبار-توتو پادشاه بود؛ او ۱۸٬۶۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۱۸٬۶۰۰ سال حکومت کرد.
پنج شهر؛ هشت پادشاه ۳۸۵٬۲۰۰[الف] سال حکومت کردند. طوفان همه جا را فراگرفت. پس از آنکه طوفان همه جا را فراگرفت، زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمده بود، پادشاهی در کیش [بود].
در کیش، گیشور پادشاه بود؛ او ۱٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ کولاسینا-بِل ۹۰۰ سال حکومت کرد؛ نان-گیش-لیشما ۱٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ ان-دارا-نا ۴۲۰ سال، سه ماه و سه و نیم روز حکومت کرد...[۱۵]
«زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمد، پادشاهی در کیش بود»: قدیمیترین نسخه از رویدادنامههای بینالنهرین اینگونه آغاز میشود. سه گزارهٔ پرمعنا در این روایتِ اسطورهٔ موجز وجود دارد: نظام سیاسی هدیهای از خدایان به انسانها بود؛ این نظام ماهیتاً پادشاهی بود؛ و این پادشاهی باید در یک مکان ظاهر میگشت، نخستین ظهور آن در کیش بود.[۱۶]
همه جوامع باید بتوانند به نظمی متوسل شوند که به وجود آنها مشروعیت میبخشد. این نظم باید در روایتی آشکار شود که آن نظم با توافق مشترک مبنای آن است. روایت ممکن است به شکل اسطوره باشد، ابزاری فکری که در یک فرمِ در عین حال نمادین و ملموس، چارچوبی برای مفاهیم سیاسی و اجتماعی فراهم میکند. این چارچوب مفاهیم، به نهادها، عادتها و آداب و رسوم، با قدرت نامگذاری و طبقهبندی خود اعتبار میبخشد. مردم بینالنهرین اعتقادات چند خدایی داشتند، جهان آنها دنیایی مسحور شده و مملو از خدایان بود. پس وقایعنگار نیز با مشکلات پیش روی خود، از طریق اسطوره و با اشاره به خدایان مواجه میشد.[۱۷]
بنابراین، رویدادنامه دربرگیرندهٔ تاریخ بینالنهرین نیست بلکه وقایعنامه قدرت سلطنتی است. در همان حال، از آنجایی که یک اصل خاص این ضمانت را حفظ میکرد در خدمت حمایت از یک دکترین سیاسی بود که اصل سلطنت واحد را تایید میکرد؛ بینالنهرین همیشه یک سلطنت واحد با یک پایتخت واحد تلقی میشد. این نظریه گسترش پیدا کرد و نشان داد که جریان تاریخ را میتوان همچون توالی چرخههای سلطنتی با مدت زمان متغیر در نظر گرفت. قدرت سلطنتی از شهری به شهر دیگر منتقل میشود و هر یک به نوبه خود ظرف منحصر به فرد نهادی میشود که از آسمان فرو آمده است.[۱۷]
با گذشت زمان، این اسطوره گسترش پیدا کرد و تبدیل به روایت دو بار فرو آمدن پادشاهی از آسمان شد. هر بار، دوره جدیدی آغاز میشود؛ یکبار قبل از فاجعهای بزرگ و بار دیگر پس از آن.[۱۷] این اسطوره در شکل کاملاً توسعهیافتهٔ خود (اسطوره جدید طوفان) چندین سنت متمایز را شامل شد. یکی از این سنتها، بیانگر خشم یک خدا بر شهر روایتگر است که او آن را رها میکند و به نابودی میسپارد. این درونمایهٔ نسبتاً قدیمی در مرکز ژانر ادبی مرثیهٔ سومری قرار داشت.[۱۷] سنت دوم به پادشاهانِ پیش از طوفان میپرداخت و در فهرستهای گوناگون نام آنها، شهری که بر آن حکومت میکردند و مدت حکمرانی آنها ذکر شده است. به نظر نمیرسد که این فهرستها دارای یک سنت واحد بوده باشند.[۱۷]
آخرین سنت بر درونمایه خوابِ دچار وقفه شدهٔ خدایان و سر و صدای متداوم انسانها متمرکز بود. در چنین متنهایی خدایان در حال استراحت و غیرفعال هستند. فعالیت خلاقانهٔ بشریتِ پرتلاش که مستقلانه وارث روح سرکش خدایان شده و هنوز تسلیم فرمان الهی نیست، به شکلی استعاری تصویر میشود. در آترا-هاسیس، انلیل برای دستیابی دوباره به آرامش تلاش کرد با طوفان بشریت را نابود کند تا خاموش شوند.[۱۸]
پادشاهان اکد باستان متوسل به کاتبان متخصص شدند تا با کاوش گذشته و دستکاری حافظه، بنیانی ایدئولوژیک را برای قدرت خود ایجاد کنند.[۱۹] «رویدادنامه پادشاهی واحد» یادبود قدرت جدید بود، گرچه هنوز در حال شکلگیری بود اما تاریخِ خودش را مینوشت. رویکردی تاریخنگارانه بر تصنیف آن حاکم بود زیرا که از همان ابتدا یک دوباره نوشتن بود. رویدادنامه به پادشاهی جدید گذشتهای طولانی ارائه داد که زمانی که تدوین شد، تنها نیاز به آن بود که پادشاهی آن را دوباره مرسوم کند.[۲۰]
نام آلولیم به خط میخی به صورت A2-lu-lim یا A-lu-lim نوشته شده است و بسته به علامت اول متغیر، میتوان آن را از زبان سومری به «شاخ گوزن قرمز» یا «تخمه گوزن قرمز» ترجمه کرد.[۲۱] جرمیا پترسون پیشنهاد میکند که نام او ممکن است بازتاب این باورِ بینالنهرینی باشد که در سپیدهدم تاریخ (زمانی که اعتقاد بر این بود که آلولیم در آن دوران زندگی میکند) انسانها رفتاری شبیه حیوانات داشتند؛ این موضوع در متنهایی مانند گوسفند و غله یا چگونه غله به سومر آمد نیز گواهی شده است.[۲۲] املای گواهیشدهٔ دیگر، آلولو، ممکن است نشاندهندهٔ یک شکل اکدی باشد.[۲۱] نام آیالو که از فهرست پادشاهان و حکیمان اوروک شناخته میشود (در کنار آپکالو[و ۱] آداپا قرار گرفته است)[۲۳] احتمالاً گونهٔ دیگری از این نام باشد.[۲۱]
آشورشناسان، آلولیم را شخصیتی خیالی در نظر میگیرند.[۲۴] اغلب اشارهها به او محدود به فهرستهای حاکمان باستانی افسانهای است.[۲۵] سنتاً او را نخستین پادشاه بینالنهرین میدانستند[۲۶] که سلطنتش پیش از طوفان بزرگ اساطیری بوده است.[۲۷] همهٔ منابع شناختهشده که در آنان پادشاهان آغازین را فهرست میکنند، مکان زندگی او را در اریدو میدانند، مگر آن منابعی که به هیچ شهری اشاره نمیکنند.[۲۶] این سنت بازتاب جایگاه با اهمیت، خاص و نمادین شهر اریدو است.[۲۸] سلطنت او به شکلی فرا طبیعی طولانی توصیف شده است.[۲۹] مدت پادشاهی او ضربالمثل تلقی میشد، همانگونه که منجمی به نام آشارِدو در نامهای به پادشاهی نامشخص در بابل نوشته است و در آن برای پادشاه آرزو میکند خدایان بابل «سالهای آلولو» را به او برکت دهند.[۳۰][۳۱]
بر اساس فهرست پادشاهان سومری، آلولیم به مدت ۲۸٬۸۰۰ سال بر جایگاه بود و پس از آن، آلالگار[و ۲] به مدت ۳۶٬۰۰۰ سال جایگزین او شد.[۳۲] معمولاً پژوهشگران محتوای فهرست پادشاهان سومری را منعکسکنندهٔ واقعیت تاریخی نمیدانند و معتقدند نمیتوان از آن برای بازسازی گاهشماری اولیهٔ بینالنهرین استفاده کرد.[۳۳] هیچ مدرکی وجود ندارد که شخصیت آلولیم از منبعِ قدیمیترِ موجودی به متن فهرست راه یافته باشد.[۲۴] سنت متفاوتی درباره طول سلطنت او در تصنیف فرمانروایان نخستین حفظ شده است که بیانگر حکمرانی ۳۶٬۰۰۰ سالهٔ او است.[۳۲] به گفتهٔ ایروینگ فینکل، سایر متنهای مشابه ارقام متفاوت دیگری مانند ۳۶٬۲۰۰ (لوح BM 40565) یا ۶۷٬۲۰۰ (لوح WB 62) به دست میدهند.[۳۴]
در تصنیف فرمانروایان نخستین، قطعهای که به دلیل تعداد زیادِ اشارات به دیگر آثار ادبیات بینالنهرین مورد توجه قرار گرفته است،[۳۵] آلولیم در کنار و در میان شخصیتهای معروف باستانی اتانا، گیلگمش، زیوسودرا، هومبابا، انکیدو، بازی و زیزی ذکر شده است.[۳۶] در این متن، آلولیم با شهرهای جنوبی در دوره بابلی باستان مرتبط است.[۳۷] آلولیم همچنین در طلسمهای نئو-بابلی به عنوان «پادشاهی از پیش از طوفان» معرفی شده است.[۳۰][۳۱] ارتباط بین آلولیم و آداپا در فهرستهای حاکمان و حکیمان مربوطه که از دوره هلنیستی شناخته شدهاند، به دست آمده است. این ارتباط همچنین در متن آسیبدیدهٔ پیشین از سلطانتپه گواهی شده است.[۳۸]
مری آر. باچوارووا خاطرنشان میکند که در آهنگ تولد هوری، خدای آغازین آلالو که به عنوان «پادشاه در آسمان» اصلی (پادشاه خدایان) ظاهر میشود، نامی شبیه آلولیم دارد.[۳۹] او پیشنهاد میکند که این متن ممکن است تحت تأثیر فهرست پادشاهان سومری بوده باشد و فرمانروایان آغازین خدایان، از سنتهای مربوط به پادشاهان افسانهای اولیهٔ بینالنهرین الگوبرداری شده باشند.[۴۰] جوزجانی در روایت خود در طبقات ناصری او را با گیومرت یکی میداند.[۴۱][۴۲]
یکی از لوحهای «پیدایش اریدو»[و ۳] که در اور به دست آمده و در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است، انتصاب آلولیم را توصیف میکند.[۴۳][۴۴] این متنِ بازسازیشده نشان میدهد داستان طوفان شامل سببشناسی منشا نهاد پادشاهی است و این مفهوم را در بر دارد که اولین فرمانروا از میان نوع بشر انتخاب شد تا شبانی باشد برای انسانهای اولیه که هنوز مانند حیوانات بودند و در نتیجه هدایتگر به توسعهٔ تمدن بشری باشد.[۲۲]
چهار نسخه از این داستان به دست آمدهاست. نسخه بابلی باستان (یا نسخه کلاسیک)[۴۵] که به قرن هفده پیشا دوران مشترک تعلق دارد، شامل سه لوح و ۱۲۴۵ سطر است. شصت درصد از این نسخه سالم باقی ماندهاست. نسخه بابلی میانه (۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیشا دوران مشترک)،[۴۶][ب] دارای دو ویرایش اصلی از شهر نیپور[۴۷] و از سوریه[۴۸] است. این نسخه در اوگاریت پیدا شده و خود آترا-هاسیس داستان را روایت میکند؛ متعلق به حدود قرن سیزدهم پیش از دوران مشترک است.[۴۸] نسخه بابلی متاخر[۴۹] (سال ۶۰۰ پیشا دوران مشترک تا آغاز دوران مشترک)[۴۶][پ] اغلب شبیه به نسخه بابلی باستان است اما تفاوتهای چشمگیری نیز با آن دارد که احتمالا ناشی از اشتباه کاتب بوده است. این نسخه رونوشتهای گوناگونی (از مکانها و زمانهای مختلف) دارد که مهمترین آنها رونوشت سیپار (متعلق به اواخر قرن ششم پیش از دوران مشترک) است. در این رونوشت داستان بر روح تعداد بیشتری از الواح نسبت به بابلی باستان روایت شده است (بر روی شش لوح و نه سه لوح).[۴۹] نسخه آشوری متاخر[۵۰] احتمالا از یک نسخه آشوری میانه منشا گرفتهاست و با نسخه بابلی باستان تفاوت زیادی دارد. در این نسخه برخی از بخشها گسترش یافته و بعضی بازنویسی شدهاند و به طور کلی اصالت متن قدیمی تبدیل به اصطلاحاتی یکدست و پرتکرار شده است.[۵۱] نسخهٔ آشوری منابع مختلفی دارد که به هزاره اول پیش از دوران مشترک بازمیگردند.[۵۰] در این نسخه نام شاسوراتو آمده است که دو گروه هفت نفری از الههگان (بدون نام شخصی) هستند که یک گروه آفرینش مردان و دیگری آفرینش زنان را بر عهده دارند.[۵۲] نسخه دیگری از این داستان در لوح XI حماسه گیلگمش آمدهاست.[۵۱][۵۳]
اسطوره طوفان بابلی (نسخه قرن هفدهم پیشا دوران مشترک)، تفسیری از آفرینش انسان، طوفان و منشا تولد انسان، ازدواج، تولیدمثل و مرگ را ارائه میدهد. بشریت برای خدمتکاری خدایان آفریده شد؛ تولد برای آن ایجاد شد تا بتوانند تکثیر شوند. طوفان تلاشی برای کنترل جمعیت بود در زمانی که جمعیت انسان پرشمار شد. هنگامی که روشن شد طوفان اقدامی بیش از حد شدید است، کنترل جمعیت با ممنوع کردن ازدواج و تولیدمثل برای گروهی خاص از مردم و مقدر کردن مرگ برای همگی انجام شد. این داستان در نسخههای گوناگونی به دست آمدهاست.[۵۴]
حماسه آترا-هاسیس، «وقتی خدایان انسان بودند»، اثری از ادبیات متاخر بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از «آفرینش» تا «طوفان» بازگو میکند. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر گیلگمش به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان بزرگ» به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان «طوفان نوح» در «کتاب مقدس» میشود.[۵۵]
انسان که به تازگی آفریده شدهاست، دارای نقصانی به خاطر شورشگری درونیاش است. چون این نقصان درونی است، چارهناپذیر است. اما انسان نقصان دیگری نیز داشت: به راحتی زاد و ولد میکرد و بهسرعت پرشمار میشد. در شعر آترا-هاسیس چنین آمدهاست که سه بار، هر بار با فاصله ۱٬۲۰۰ سال، انلیل (خدای اصلی بر روی زمین که معمولا در مواجهه با انسان برخورد خشن و خصمانه دارد.)[۵۶] از هیاهوی بیامان آفرینش جدید (انسان) به ستوه آمد که اسباب بیداری وی در خوابگاهش بودند.[۵۷] هر بار تصمیم گرفت جمعیت بشر را کم کند؛ نخست با طاعون، سپس با خشکسالی و در نهایت با قحطی. هر بار در ابتدا موفق شد و جمعیت بشر به میزان زیادی کم گشت. اما هر بار ائا (نام اکدیِ خدای سومری انکی. خدای خرد، جادو، آبهای تازه و نیز حامی انسان)[۵۸] راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس (نام دیگر اوتنپیشتی)، پادشاه شهر شوروپاک بازگو کرد. در پایان، انلیلِ خشمگین راه حل نهایی را برگزید؛ همه خدایان، از جمله ائا، سوگند خوردند که رازدار بمانند. انلیل «طوفان» را نازل خواهد کرد تا بشریت یکسره نابود شود. اما ائا با ترفندی، پیشاپیش به آترا-هاسیس خبر داد و او کشتی ساخت تا به قلمرو ائا («اقیانوس پایین») برود. «طوفان» از راه رسید اما آترا-هاسیس همراه با خانوادهاش، ثروتش و نمایندگان همه حرفهها و حیوانات زنده ماندند. خدایان را گرسنگی و تشنگی فرا گرفت. معابدشان را سیل برداشت. خدمتکاران بشری که آنها را غذا و آب میدادند، از بین رفتند. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود. خدایان به حال مرگ افتادند.[۵۹]
طوفان فروکش کرد و کشتی بر قله کوهی بلند نشست. بوی خوش پیشکش آترا-هاسیس، به آسمان رفت و همه خدایان به غذا هجوم آوردند. انلیل به خاطر شکست برنامهاش به خدایان شکایت کرد و انگشت اتهام به سمت ائا نشانه رفت. ائای همیشه خردمند، با آشکارسازی غیر عاقلانه بودن «طوفان» پاسخ داد. اقتباس داستان در حماسه گیلگمش چنین ادامه پیدا میکند که ائا از خدایان پرسید با بازمانده طوفان چه کنند. انلیل به اوتنپیشتی و زنش زندگی «همچون خدایان» ― زندگی جاودان ― بخشید و آنها را به انتهای جهان فرستاد. در شعر آترا-هاسیس، کار بزرگتری انجام میشود که با درونمایه داستان مطابقت دارد. از آنجایی که مشکل سر و صدای بشر چاره نشدهاست، ائا به «الهه مادر» گفت تا انسان را به شکلی جزیی تغییر دهد و دوباره طراحیاش کند تا بشریت دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. زنان هم عقیم خواهند بود و هم بارور. مردهزایی و مرگ در سنین کودکی، آغاز شد. گروهی از زنان، برای مذهب باید پاکدامن باشند (مانند راهبهها). به این شیوه، بچههای کمتری نطفه میبندند، همهشان زنده متولد نمیشوند و همگیشان به سن بلوغ نمیرسند. اما بزرگترین تغییر (که بیشترین تاثیر را بر تعداد انسانها خواهد داشت) آن است که خدایان برای طول عمر انسان، پایانی قرار دادند. این روند هنوز در خود متن به دست نیامدهاست (افتادگی بسیار وجود دارد) ولی میتوان آن را نتیجه گرفت. راه حل ائا نقطه اوج شعر است.[۵۹]
[تو،] ای الههٔ مادر، سازندهٔ سرنوشت،
[مقرر کن مرگ را] برای مردمان![۶۰]
اتفاقی که افتادهاست، باید چنین باشد که انکی به «الهه مادر» دستور میدهد تا مرگ را حقیقتِ گریزناپذیر زندگی قرار دهد. اشاره ضمنی به این است که پیش از این اصلاح، انسانها ممکن بود به خاطر خشونت، بیماری و یا خواستهٔ خدایان بمیرند (همانگونه که خود خدایان) اما نه طبیعی و ناشی از پیری. از زمان «طوفان بزرگ» به بعد، مرگ در مسیر زندگی قرار گرفت.[۶۰]
در آغاز داستان آنو، انلیل و انکی عالم را تقسیم میکنند: آسمانها برای آنو، زمین برای انلیل و اعماق پرآب به انکی میرسند. انلیل بر شمار بسیاری از خدایان کار اجباری را تحمیل میکند تا مسیرهای رودهای دجله و فرات را ایجاد کنند. خدایان علیه بندگی خشن خود شورش و خانهٔ انلیل را محاصره میکنند. خدایان حاکم ملاقات میکنند و نمایندهای را نزد شورشیان میفرستند. این کار ظاهرا برای این انجام میشود تا دلیل شورش را بدانند اما در واقع برای شناسایی رهبر شورش است. شورشیان متحد باقی میمانند، پس انلیل مضطرب میشود و از آنو میخواهد تا نظم جدیدی در جهان ایجاد کند. آنو دستور میدهد تا بشریت خلق شود و بیگاری خدایان به او محول شود. انکی و الههٔ مادر (با نامهای نینتو، بلت-ایلی، ماما و یا مامی) با آمیختن خون رهبر کشتهشدهٔ شورشیان با گِل، انسان را خلق میکنند. روح جاودانی که نمادش ضربان بشر است یادگار خدای کشتهشده است. ازدواج و زایش نیز ایجاد میشوند تا خدایان از رنج کار رهایی یابند.[۶۱]
ازدیاد جمعیت انسانها چنان میشود که انلیل از سر و صدای آنها اذیت میشود. نخست برای نابودی بشر طاعون نازل میکند اما شکست میخورد زیرا انکی به انسان مورد علاقهٔ خود (آترا-هاسیس) راه چاره را نشان میدهد. سپس خشکسالی ایجاد میکند اما باز هم به همان دلیل قبلی شکست میخورد. در مرحلهٔ سوم قحطی ایجاد میکند که اینبار انکی با رها کردن شمار بسیاری از ماهیها مانع میشود. در پایان، انلیل خدایان را گرد هم میآورد و مجبور به سوگند میکند تا اقدام بعدیاش (طوفان) را آشکار نکنند. انکی به شکلی غیر مستقیم به انسان هشدار میدهد؛ او دیوارهای مکانی که از نِی ساخته شده را مخاطب قرار داد (آترا-هاسیس برای دریافت ارتباط الهی در آنجا میخوابد). آترا-هاسیس کشتیای میسازد، آن را با متعلقاتش، صنعتگران و حیوانات پر میکند و از طوفان نجات مییابد. در پسامد طوفان خدایان به وابستگی خود به انسان پی میبرند و راههای بهتری برای کنترل جمعیت بشر ایجاد میکنند، از جمله با تابو کردن موردهایی از ازدواج و زایش، و مقدر کردن مرگ برای همگی بشر در زمانها و به روشهای مختلف.[۶۲]
زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.[ت] خدایان قرعه انداختند و هر یک سهمی بردند. آنو به آسمان رفت، انلیل بر زمین ماند،[۵۴] دریا به انکی رسید. خدایان بزرگ، کار اجباری را بر اگیگیها[و ۴] تحمیل کردند. اگیگیها راهآبها، کانالها، دجله و پس از آن فرات را کندند. چهل سال گذشت،[۶۳] رئیس قدیمی آنها به شورش دعوتشان کرد. خدایان ابزار خود از جمله بیل و سبدهای خاک را آتش زدند و به دروازه انلیل رفتند. کالکال و نوسکو نیز در خانه انلیل بودند، نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد.[۶۴] انلیل به پیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فراخواند.[۶۵]
هر سه با یکدیگر ملاقات کردند. انلیل ماجرای شورش را شرح داد. آنو به انلیل گفت بگذار دلیل شورش را با فرستادن نوسکو دریابیم.[۶۵] نوسکو به دیدار شورشیان رفت و گفتههای انلیل را به آنها بازگفت. خدایان از سختی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود گفتند.[۶۶] انلیل پس از شنیدن حرفهای خدایان به آنو گفت که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفتههای اگیگیها را تایید کرد، ائا چارهساز شد[۶۷] و پیشنهاد کرد انسان آفریده شود تا به جای خدایان خُرد کارها را انجام دهد. برای آفرینش، مامی[ث] فرا خوانده شد و او از انکی خواست برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی گفت یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود.[۶۸][ج] آو-ایلو[چ] که آغازگر شورش بود، قربانی شد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم آمیخت.[۶۹]
۱۲۰۰ سال سپری شد و انسانها افزایش یافتند. زمین از آنها پر شد و انلیل از سر و صدای آنها خواب راحت نداشت. انلیل طاعون نازل کرد.[۷۰] انکی[ح] به آترا-هاسیس راه چاره را نشان داد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهههای خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار[خ] جویید، نان پخته به آنجا برید.»[۷۱] پس از دیدار آترا-هاسیس با بزرگان، در شهر برای نامتار معبدی ساختند. تب و لرز پایان یافت و هیاهو دوباره آغاز گشت. انلیل قحطی نازل کرد.[۷۲] قحطی شش سال ادامه پیدا کرد، انسانها به بردگی فروخته شدند، همدیگر را خوردند اما باز هم در آستانه مرگ بودند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو کرد.[۷۳]
اینبار پس از تکریم و نیایش نکردنِ سایر خدایان، نان پخته بر درگاه معبد ساختهشده برای ادد قرار گرفت. قحطی پایان یافت و هیاهو از سر گرفته شد.[۷۴][د] انلیل خشمگین[۷۵] و آماده برای نازل کردن طوفان شد. خواست ائا را به همراهی وادارد. ائا گفت «چرا به سوگند وامیداری؟ آیا بر ضد مردم خود دست به عمل زنم؟ از کدام طوفان با من گویی؟ ندانم، من طوفان فرستم؟ کار انلیل است. بگذار شولات و هنیش پیش بروند، بگذار اراکال تیرکهای مهار را از بیخ بکند، بگذار نینورتا آببندها را سر ریز کند.» خدایان فرمان به نابودی بشر دادند.[۷۶][۷۷]
آترا-هاسیس رویایی دید که انکی به او نشان داده بود. انکی به بندهاش هشدار داد و پس از آن بیشتر گفتههایش را خطاب به دیوار نِی بازگفت «دیوار، به من گوش فرا ده! / دیوار نی به همه واژگان من توجه کن! / بگریز از خانه، کشتی بساز، / ثروت را فراموش کن، و زندگانی را نجات ده.» سقفی چون اعماق باید بر کشتی قرار گیرد تا خورشید درونش را نبیند. کشتی باید در سینه و پاشنه پوشیده باشد، اسباب آن استوار باشند و سخت قیراندود گردد. «پس از آن بر تو خواهم باراند / ثروت بادآوردهای از پرندگان ... ماهیها». او خبر از هفت روز طوفان داد.[۷۸] به خواسته آترا-هاسیس، صنعتگران برای ساختن کشتی آمدند و او هر آنچه از حیوانات داشت را کُشت و همراه با پرندگان آسمان، گله گاو و حیوانات استپ به عرشه برد. آترا-هاسیس برای آدمهایش جشن بر پا میکند، خانوادهاش را به عرشه میآورد. دورنمای آب و هوا دگرگون شد.[۷۹] طنابهای مهار پاره شدند و کشتی رها گردید. طوفان همچون نبردی سهمگین بر سر مردمان فرو آمد. آنونا، خدایان بزرگ، در گشنگی و تشنگی نشستند. هفت روز و هفت شب سپری شد.[۸۰] بوی قربانی به مشام خدایان رسید و همچون مگس به دور آن گرد آمدند. پس از سیر شدن، میان آنها بحث درگرفت. نینتو به توبیخ آنو و انلیل زبان گشود و انلیل خشمگین از راه رسید.[۸۱] انکی از کار خود دفاع کرد و خطاب به خدایان بزرگ گفت به خاطر خود آنها دست به چنین کاری زدهاست. خود را پاسخگوی نگاهداری از زندگانی دانست. انلیل از ائا خواست نینتو را فرا بخواند و به شور بنشینند. انکی نینتو را فرا خواند و برای همه مردمان مرگ را مقدر کردند.[۸۲] افزون بر آن، کودکان را مرگی زودرس نصیب شد و گروهی کاهنه گشتند تا تولیدمثل برای آنها تابو باشد و به دنیا آمدن کودکان کاهش یابد. «سرودی خواندم درباره طوفان برای همه مردمان: گوش فرا ده!»[۸۳][۸۴]
در خاور نزدیک باستان، قراردادی ادبی وجود داشت که داستان پیدایش بشر، قرین روایت شود. در بخش نخست، داستان آفرینش بیشتر به صورتی کلی و انتزاعی بازگو میشد در حالی که در بخش دوم، بیشتر به صورت مشخصتر و واقعیتر بیان میشد. داستان سومری انکی و نینماه خلقت انسان را در دو بخش توصیف میکند. اهمیت بخش دوم در این است که به انسان قدرت تولیدمثل داده میشود. در آترا-هاسیس اکدی نیز دو روایت از آفرینش انسان به موازات هم وجود دارند. اولی انتزاعیتر از دومی است و دومی مشخصتر از اولی است اما نتیجهگیری هر دو یکی است: انسان از گِل آفریده شد تا کار کند.[۸۵]
در این سنت ادبی، داستان خلقت دوگانه به عنوان مقدمهٔ تاریخ آغازین بشریت به کار میرود که در نهایت به «طوفان بزرگ» منجر میشود.[۸۶]
در اسطوره انکی و نینماه[۸۷] نامو پسرش انکی را بیدار میکند تا به او بگوید که خدایانِ دیگر از کار سختِ قرار داده شده بر عهدهشان، شکایت دارند. برای راه حل، انکی آفرینش انسان را پیشنهاد میکند و به نامو میگوید که چگونه با کمک نینماه و دستیارانش (نینیما، شوزیانا، نینمادا، نینشار، نینموگ، مودومو و نینیگینا بنا بر ترجمه ویلفرد جی. لمبرت)،[و ۵] انسان را از گل بیافریند. پس از پایان کار، انکی جشنی برای نامو، نینماه بر پا میکند که سایر خدایان همچون آنو و انلیل و هفت دستیار نیز در آن حضور دارند.[۸۸] حضور نامو، روایت آفرینشِ انسان در این اسطوره را از سایر آثاری که به همین موضوع میپردازند (مانند آترا-هاسیس)، متفاوت میکند.[۸۹]
آترا-هاسیس شعری پیچیده و بینامتنی است.[۹۰] بنمایه کمخوابی و صحنه آفرینش انسان که در آترا-هاسیس حضور دارند، در انوما الیش اهمیت ویژهای پیدا میکنند.[۹۱][ذ]
تلمیح به آترا-هاسیس در انوما الیش به دو سرانجام ختم میشود: مردوک جایگزین هم انلیل میشود و هم ائا. تلمیحها را میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد؛ آنهایی که به خطر نابودی اشاره میکنند، و آنهایی که با خلقت جدید سروکار دارند.[۹۲] غوغای وحشتناکی که خدایی را از خوابیدن بازمیدارد، طراحی نقشه برای نابودی موجوداتی که سروصدا را ایجاد کردهاند، و مداخله ائا برای نجات آن موجودات در انوما الیش یک گروه از تلمیحات را تشکیل میدهد که یادآور رفتار عجولانه انلیل (پادشاه بیخردی که باید برکنار شود) در آترا-هاسیس است. بنمایههای آفرینش مجموعه دیگری است که مردوک را با ائا پیوند میدهند، زیرا هر دو شخصیت در انوما الیش قلمروهای فیزیکی را از بدن دشمن شکستخوردهٔ خود ایجاد میکنند؛ و خلقت انسان در انوما الیش از همان بخشی تاثیر میگیرد که در آترا-هاسیس گفته شده است.[۹۲]
بنابراین، اشارهها به آترا-هاسیس در انوما الیش هم شامل جایگزین شدن مردوک در راس پانتئون خدایان و هم شامل پسری میشود که از پدرش رشد بیشتری کرده است. با این حال، مردوک به شیوه خاصی جای انلیل را میگیرد، زیرا سرنگونی انلیل در واقع با کشتن آپسو اتفاق میافتد که نشان از مرگ مجازی انلیل دارد.[۹۲] [ر]
با سرنگونی آپسو، چندین اشاره به آترا-هاسیس، او را با انلیل مرتبط میکند.[۹۴] برکناری آپسو، برکناری نمادین انلیل نیز هست. هر دو از هیاهو شکایت میکنند و میگویند ریشه آن را نابود خواهند کرد. ائا در هر دو متن وارد میشود تا این موجودات از نابودی نجات پیدا کنند. در هر دو شعر، خدای فرمانروای بیمسئولیتی که در شرف سوء استفاده از قدرت خویش (با عواقب فاجعهبار) است، برکنار میشود و نظم (موقتا) برقرار میگردد. [۹۵][ز] [ژ]
همانطور که تعدادی از محققان اشاره کردهاند، آپسو و انلیل هر دو میخواهند منبع سروصدایی را که مانع از خواب آنها میشود، از بین ببرند. هر دو شعر آن را یک واکنش بیش از حد غیرمسئولانه نشان میدهند.[۹۷] اولین اشاره به آترا-هاسیس در انوما الیش غوغای وحشتناک فرزندان آپسو و تیامات است.[۹۷] این بنمایه به شکایت انلیل برمیگردد که طاعون، قحطی و در نهایت طوفان را به دنبال خود دارد.[۹۸] نگرش به انلیل در آترا-هاسیس اصلا ستایشی نیست و او به دلیل فرستادن طوفان محکوم میشود. به گفته موران، «انلیل جنگجو» پیش از آن به هنگام محاصره خانهاش «در تنها فرصتی که باید شجاعت خود را نشان دهد، به نوسکو برای محافظت التماس میکند و با ترس در پشت او پناه میگیرد». تصویر رقتبرانگیز خدایان که در آترا-هاسیس از گرسنگی و تشنگی شدید رنج میبرند و سپس با ناامیدی همچون مگس به گرد قربانی جمع میشوند، تصویرگر پیامدهای تصمیم انلیل است.[۹۹] طوفان به صراحت «عملی شیطانی» نامیده میشود اما با همه اینها در خاتمه، آترا-هاسیس با ستایش انلیل و تصدیق قدرت مهیب او پایان مییابد.[۱۰۰] همین روند در انوما الیش برای آپسو دیده میشود[۱۰۱] و او بیرحمتر از انلیل رفتار میکند.[۱۰۲]
آپسو پادشاهی بد است، به همان بدی انلیل و حتی بدتر. این دو شخصیت نماد نظمی هستند که باید از سر راه برداشته شود.[۱۰۲] تشابهات این دو نفر یادآور میزان بد بودن انلیل است و در انوما الیش این موضوع سبب افزایش مشروعیتِ به قدرت رسیدن مردوک است. از طرفی دیگر، این موضوع میتواند به هنگام خواندن آترا-هاسیس، بینامتنیِ معکوس ایجاد کند. زمانی که انلیل از هیاهوی بشریت شکایت میکند و به سبب ایجاد ویرانی محکوم میشود، دنیای جدید مردوک و رویدادهای انوما الیش و نیز خروج انلیل از صحنه را به خواننده یادآوری میکند.[۱۰۳]
زمانی که خدایان (همچون) انسان بودند
ائا در هر دو متن شخصی است که نقشههای شیطانی را بر هم میزند. در انوما الیش، با دخالت ائا، خدایان از نابودی به دست آپسو نجات مییابند. در اینجا نیز ائا به نجات کسانی میآید که در همان مخمصهای هستند که در آترا-هاسیس انسان در آن گرفتار بود (تهدید به نابودی برای هیاهو). این مساله خدایان را در انوما الیش در همان جایگاه انسانها در آترا-هاسیس قرار میدهد که یادآور سطر اول شعر است: زمانی که خدایان (همچون) انسان بودند.[۱۰۳]
همانگونه که خدایان خُرد در آترا-هاسیس برای اعتراض به شرایط طاقتفرسا در اطراف خانه انلیل گرد آمدند، در این بخش از انوما الیش نیز خدایان خرد تیامات را تحریک میکنند تا در مقابل حاکمان بایستد. همانگونه که در آترا-هاسیس مشکل سروصدا مقدمهای برای فاجعه طوفان است در انوما الیش سروصدا نشانهٔ نزدیک شدن خطر است.[۱۰۴]
باری که در انوما الیش به شکلی استعاری به یوغ تعبیر میشود، خستگیِ ناشی از ناتوانی در خوابیدن است؛ در آترا-هاسیس به صورت کار اجباری و خستگی ناشی از آن وجود دارد. این مساله نیز یادآور ستمگری انلیل و رژیم او است.[۱۰۵]
مساله سروصدا/خواب در آترا-هاسیس منجر به فرو فرستادن طوفان (نیروی نهایی و افسانهای ویرانگر در اسطورههای بینالنهرین) میشود.[۱۰۶]
آفرینشها: جایگزینی ائا
تشابهات به آترا-هاسیس هم در جایگزینی انلیل با مردوک و هم در جایگزینی ائا (پدر مردوک) با مردوک در مقام یک خدای خالق دیده میشود. پس از آن که ائا آپسو را خلع میکند، نوبت ائا است که با مردوک جایگزین شود. ائا نقش مهمی در روایت دارد و با صفاتی به تصویر کشیده میشود که مردوک از او به ارث خواهد برد. با این وجود، مردوک باهوشتر و موثرتر از پدرش نشان داده میشود و دستاوردهایش بیشتر از دستاوردهای پدرش (چه در انوما الیش و چه در آترا-هاسیس) است.[۱۰۶]
در انوما الیش، مردوک است که سهم خدایان دیگر را مشخص میکند، او زمین را به انلیل واگذار نمیکند (در آترا-هاسیس خدایان بزرگ قرعه میاندازند و زمین به انلیل میرسد).[۱۰۷]
از یک جنبه، انوما الیش همانند آترا-هاسیس درباره شورش خدایان خُرد علیه رئیس پانتئون است. این شورش در هر دو داستان به آفرینش انسان منجر میشود و روایت در انوما الیش از بسیاری جهتها از روایت پیشین پیروی میکند. در آترا-هاسیس، خلقت انسان برای تحمل رنج خدایان است و ایدهای است که ائا مطرح میکند. پس از آن، ائا و نینتو در همکاری با هم انسان را از گِل و آمیختن آن با خون خدایی که رهبر شورشیان بوده، پدید میآورند. درانوما الیش وضعیت مشابهی وجود دارد: ائا انسان را از خون کینگو، رهبر سپاه تیامات، پدید میآورد. گرچه در اینجا، ایده به مردوک تعلق دارد و ائا صرفا ابزار اراده او است.[۱۰۷]
در هر دو شعر، خون رهبر شورشیان جزئی اساسی در آفرینش انسان است.[۱۰۸] هر چند نقش رهبر شورشیان در آترا-هاسیس کمرنگ است.[۱۰۹] این بخش از روایت و شخصیتهای آن در انوما الیش از منطق بیشتری نسبت به آترا-هاسیس برخوردار است.[۱۰۹]
در هر دو متن، آفرینش انسان به این معناست که خدایان از کار معاف هستند.[۱۰۹] در آترا-هاسیس، انلیل کار اجباری را تحمیل کرده است و شورش در مقابل اوست. مردوک در انوما الیش نیروی رهاییبخش است، حکمرانی مردوک متفاوت از رژیم پیشین تصویر میشود.[۱۱۰]
پس از آفرینش انسان در انوما الیش، آفرینش پایانی دیگری در راه است: آفرینش بابل و معابد مردوک و خدایان دیگر در آن. نقطه اوج شعر، بر شهر بابل متمرکز است. خدایانی که قبلا (در آترا-هاسیس) علیه انلیل شورش کردند تا کار اجباری انجام ندهند، در اینجا آزادانه و با وجود خلقت انسان برای انجام کار اجباری، ساختن شهر و معابد را در ستایش مردوک بر عهده میگیرند.[۱۱۱]
بخش طوفان در آترا-هاسیس (لوح III) آسیب بسیاری دیده است. این بخش تقریبا دو برابر داستان طوفان در گیلگمش است. کارکرد طوفان در این دو متن بسیار متفاوت است. در آترا-هاسیس اقدامی برای کنترل جمعیت و جداکنندهٔ دوران است اما در گیلگمش این موضوع را توضیح میدهد که چرا تنها برای یکبار جاودانگی به یک انسان میرا داده شد.[۱۱۲]
در حماسه گیلگمش و آترا-هاسیس به شکلی گذرا به ایشارا در جایگاه الههٔ ازدواج اشاره میشود.[۱۱۳][۱۱۴] در آترا-هاسیس، او هنگام تدارکات یک عروسی فراخوانی میشود.[۱۱۳]
هم در حماسه گیلگمش و هم در نسخه آشوری نو آترا-هاسیس اراگال مسوول «از بیخ کندن تیرکهای مهار» قبل از طوفان است.[۱۱۵] فرانس ویگرمن به طور آزمایش پیشنهاد میکند که این موضوع میتواند بازی با کلمات باشد که شامل نام اراکال و واژه تارکولو میشود.[۱۱۶] میتوان آن را به معنای تحتاللفظیِ «تیرک مهار» ترجمه کرد اما از نظر استعاری میتواند به ارتباط بین عناصر مختلف جهان اشاره کند.[۱۱۷]
بررسی تطبیقی متنهای خاور نزدیک دربارهٔ طوفان با روایت طوفان در کتاب مقدس، معمولا منجر به روشن شدن آنچه که در هر متن یگانه است، میشود. روش علمی تطبیقی نه فقط شباهت متنها بلکه بیشباهتیها را نیز مشخص میکند.[۱۱۸] حماسهٔ آترا-هاسیس داستان طوفان را در بافتاری مطرح میکند که قابل مقایسه با سفر پیدایش است: تاریخ آغازین.[۱۱۹] برخلاف آترا-هاسیس، داستان طوفان در سفر پیدایش موکدا دربارهٔ ازدیاد جمعیت نیست[۱۲۰] و بیشتر از آنکه دربارهٔ مجازات باشد، وسیلهای برای رهایی از جهانی آلوده و شروعی دوباره است.[۱۲۱] به اسرائیل هشدار داده شد که با غرامتِ قتل موافقت نکند، ... چرا که دست زدن به چنین کاری سرزمین را ناپاک خواهد کرد.[۱۲۲] تصنیفگر این بخش از سفر پیدایش (باب ۱ تا ۹)، کیهانشناسی و تاریخ آغازین انسان را بازتعریف کرده است. او چارچوبی حداقل به قدمت آترا-هاسیس (تاریخ آغازین آفرینش-مشکل-طوفان-راه حل) را به کار گرفته و داستان را دوباره تعریف کرده است تا ایدهآلهای کتاب مقدس در مورد قانون و «قداست زندگی انسان» و نیز پیشنیاز بودن آنان برای زندگی بشر بر روی زمین را روشن کرده باشد.[۱۲۳]
پایان آترا-هاسیس بیشتر در مورد ماموریت انلیل به انکی و الهه مادر است تا به شور بنشینند و نظمی را برای پس از طوفان طراحی کنند که به انسان اجازه زندگی دهد اما شرایطی داشته باشد که مورد قبول انلیل باشد.[۱۲۴] در این حماسه، ایدهٔ گناه و مجازات تقریبا به طور کامل نادیده گرفته میشود و نمیتوان آن را در مورد تئودیسه (توجیه رفتار انلیل با انسان) دانست.[۱۲۵] شاعر آترا-هاسیس قصد آن را نداشته که ایوب باشد.[۱۲۶] آنچه قبل از طوفان وجود ندارد توازن قوا است، تعادلی که در نظم کنونی گیتی حاصل می شود.منشأ این تعادل، پرسش اصلی در آترا-هاسیساست. پاسخ به این پرسش، جایگاه مقرر شده برای انسان را معین میکند. این متن، به نهادهای سیاسی یا اجتماعی انسان نمیپردازد و بیشتر در مرکزیت آن انسان قرار دارد: وجود انسان، منشا او، کارکرد و تجربهاش در عمیقترین سطح وجود. از همین جهت است که آفرینش انسان به تفصیل روایت شده است و جزئیاتی دارد که همتایی برایشان دیده نمیشود.[۱۲۷]
همهٔ اینها از آن رو است که نظم مقررشدهٔ خدایان پس از طوفان شکل بگیرد، نظمی که نماد مصالحهٔ دو طرف درگیر در میان خدایان است. بنابراین، «طوفان» رویدادی میشود در روند طولانیای که گیتی از آن برخاست. «طوفان» نیز مانند شورش خدایان به گذشته تعلق دارد. اما رویداد بسیار مهمی است زیرا نیاز خدایان به انسان را آشکار کرد. حماسه آتراهاسیس بر اهمیت انسان در نظم نهایی تاکید میکند.[۱۲۸]
با این تحلیل، تضاد مابین سنتهای بینالنهرین و کتاب مقدس برجسته میشود. نه فقط تاکید عهد عتیق بر تباهی انسان به عنوان عامل طوفان، در آترا-هاسیس معادلی ندارد بلکه راه حل برای مناقشه نیر کاملا متفاوت است. در سنت بینالنهرین، نظم پس از طوفان نماد اصلاحی در عدم توازن موجود در کیهان و تنظیمی برای دستیابی به ثبات و غلبه بر اختلالی ذاتی است. اصلاح، محدودیت رشد انسان است. از این دیدگاه، به نظر میآید باب نهم در سفر پیدایش آگاهانه آترا-هاسیس را رد میکند. نخستین سخنان خدا با انسان، تکرار سفر پیدایش ۱:۲۸ است که امر به باروری، تکثیر و پر کردن زمین میکند. قرار نیست این امر پس گرفته شود، زیرا مشکل انسان در جای دیگری قرار دارد: در گرایش او به بدی (پیدایش ۸:۲۱).[۱۲۹]
سفر پیدایش، باب ۱ تا ۱۱
«تاریخ آغازین» بشریت که یازده باب نخست سفر پیدایش را شامل میشود، در بینالنهرین نیز دیده میشود. در زبان اکدی، حماسه آترا-هاسیس نخستین و ساختاریافتهترین فرمولبندی است. در این حماسه، هدف از آفرینش انسان، کمتر شدن رنج خدایانِ کهتر است. تلاش برای نابودی انسان، پاسخ خدایان به سروصدای ناشی از افزایش جمعیت انسانها است (قرار بوده آفرینش انسان، آرامش خدایان را به همراه داشته باشد). انلیل حکم به نابودی را صادر میکند که چندین صورت مییابد و در نهایت به طوفان منتهی میشود. در اینجا نیز همانند سایر داستانهای طوفان، زنده ماندن قهرمان طوفان مانع از مقصود نهایی میشود (در اینجا آترا-هاسیس با مداخله ائا (دوست الهی بشریت) نجات مییابد.)[۱۳۰]
از جنبهٔ ژانر، حماسه گیلگمش و سفر پیدایش باب ۱ تا ۱۱ زمانی بهتر درک میشوند که ارتباط آنها با یک فرم ادبی باستانی بررسی شود: داستان حماسی زمان آغازین، از خلقت انسانها تا طوفان. هر دو (حماسه گیلگمش و سفر پیدایش باب ۱ تا ۱۱) هم بسیار مدیون این سنت هستند و هم فاصله خود را با صورت کلاسیک آن حفظ میکنند. روایت آفرینش-طوفان، یک ژانر اصلی و بسیار بادوام بود؛ نمونههای آن هم در سومری و هم در اکدی دیده میشود. ممکن است تمرکز یکی از این حماسهها بر طوفان باشد (حماسه آترا-هاسیس اکدی و داستان طوفان سومری) و یا تنها به تاریخ آغازین تا آفرینش انسان پرداخته شود (انوما الیش).[۹۳]
در حماسههای آفرینش-طوفان، چهار عنصر بنیادی وجود دارد: آفرینش جهان، آفرینش انسانها، تحول ناگهانی طوفان و استقرار نظم بشری پس از طوفان. نماد این نظم در آترا-هاسیس، برقراری دوبارهٔ مناسک و در انوما الیش ساختن معبد برای مردوک در بابل است. هر چهار عنصر در سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ نیز دیده میشوند، گرچه تغییرات موضوعی عمدهای کردهاند. سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ به دور از این پارادایم باستانی پیش میرود؛ حماسه گیلگمش به سمت آن پیشرفت میکند. حماسه در این روند، تاکید منحصر بر مساله مرگ را کنار میگذارد و تفکر گستردهتری بر محدودیتهای فرهنگ میشود. به شکلی مشابه، پیدایش ۱ تا ۱۱ از مساله فناپذیری به سمت درونمایهٔ دانش میرود.[۱۳۱]
روندی که حماسه گیلگمش در مقابل این سنت باستانی در پیش میگیرد، در ارزیابی ارتباط سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ با گذشتهٔ چندخداپرستانهٔ خود به کار میآید و نشانگر جدایی و بازتعریفِ خود است.[۱۳۲] تشخیص حضور پارادایم آفرینش-طوفان در سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ منجر به درک بهتر صورتِ درونمایهای آن میشود. این حضور، با توجه به تمرکز سنت مسیحی بر باغ عدن کمشناخته باقی ماند.[۱۳۳] مرکزیت داستان طوفان، نتیجهٔ مهمی در درک کلیت پیدایش ۲ تا ۱۱ در بر دارد. تفاوتهای سبکی، ساختاری و درونمایهای پیدایش ۱ تا ۱۱ با آترا-هاسیس نتیجهٔ تغییر در روایتِ برخواسته از یکتاپرستی است.[۱۳۴] به عقیده دامراش، در پیدایش ۲ تا ۱۱، حماسهٔ قدیمی آفرینش-طوفان بازتولید میشود تا یک ضدحماسه ایجاد شود. در این ضدحماسه دستاوردهای مردمان گذشته به زیر سؤال میرود.[۱۳۵]
موضوعی که هم در انوما الیش و هم در آترا-هاسیس دیده میشود آن است که وظیفه اصلی بشریت و دلیلی که برای آن انسان خلق شده، خدمتکاری خدایان، اجرای آیینهای قربانی برای آنها است.[۱۳۶] در آغاز هر دو اسطوره، آفرینش انسان با استقرار پیشین نظم جهانی از طریق نظام دادن به نیروهای آسمانیِ ناسازگار، پیوند داده میشود.[۱۳۳] داستان آدم و حوا پر از بنمایههایی است که از داستان طوفان به آن منتقل شدهاند تا زمینهای بر روی زمین برای مساله بدی فراهم کنند که پیش از آن در انوما الیش و آترا-هاسیس به آن پرداخته شده بود.[۱۳۷]
تولد نوح بسیار شبیه به خلقت انسان در آترا-هاسیس و نشانگر جابهجایی از آسمان به زمین[س] است. هنگام نامگذاری نوح در پیدایش ۵:۲۸ تا ۵:۲۹ توسط لمک این شباهت برجسته میشود. واژگان عبری برای «کار» و «رنج» با هم میآیند همانگونه که واژگان اکدی همتای آنان با هم میآیند.[۱۳۹] تاکید از تندیِ جاودانگان خسته از بیگاری به ستوه انسانِ کشاورز تغییر پیدا میکند.[۱۴۰] الگوهای همیشگیِ روابط اجتماعی نیز به پیشرفت توالی تاریخی دگرگون میشود: پدر پیر، از قدرت پسر جوان استقبال میکند.[۱۴۱]
در آترا-هاسیس طوفان برای بررسی نیاز خدایان به انسان استفاده میشود. بشریت از نابودی نجات مییابد چون خدایان درمییابند که با قربانی کردن در معابد خوراکشان تامین میشده است. خدایان دمدمیمزاج و مایل به بدی هستند.[۱۴۲] در کتاب مقدس عبری قضیه برعکس است. طرز رفتار خدا با آدم و نوح در نهایت منجر به پذیرش کاستیهای اخلاقیِ انسانها میشود. نوح، بیگانگی ایجاد شده بین خدا و آدم را واژگون میکند. لمک به هنگام نامگذاری پسرش نوح میگوید: «برای ما آسودگی خواهد آورد... از زمین (adamah) که خداوند نفرین کرد». این زمین نفرین شده بیشک یادآور Adam است.[۱۴۳][ش][ص]
جهان این حماسه چندخدایی است.[۱۴۴][ض][ط][ظ]
تحلیل تاریخی-سیاسی-اجتماعی
در منابع گوناگون بینالنهرین باستان، به سومری و به اکدی، چنین آمده که بابلیان اعتقاد داشتند هدف نوع بشر، خدمت به خدایان بودهاست. بنا بر اساطیر، پیش از آفرینش انسان شهرهای بینالنهرین سفلی، توسط تنها ساکنانش، خدایان، پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم میکردند. تحت نظارت انلیل، سرور زمین، خدایان خُرد خوراک خدایان را کشت و برداشت میکردند، زمین را شخم میزدند و طاقتفرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راهآب میشکافتند تا زمین را آبیاری کنند (کاملترین بازگویی این اسطوره در بخش نخست آترا-هاسیس آمده است).[۱۴۹] حتی رودهای دجله و فرات در اثر کار آنها بود. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی[ع] نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. انسانهای نخستین از رحم «ایزدبانو مادر» به دنیا میآیند و سرنوشت نصیبشان میشود «برای بدوش گرفتن یوغ، کاری که انلیل بر آنها تحمیل کرده و برای حمل کردن سبد خاک خدایان». این عمل آفرینش اگر لازم باشد میتواند تکرار شود (لوح I حماسه گیلگمش و آفرینش انکیدو توسط آرورو).[۱۵۰] در شعر آترا-هاسیس یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری است و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کردهاست. اما بار بسیار سنگینتر از این است؛ همه کارهایی است که برای پرستاری از خدایان در معابدشان بر روی زمین، باید انجام میگرفت: آبیاری زمین، کشت و برداشت محصول و چوپانی رمه تا پختن نانشان، قصابی برایشان و پوشاندن مجسمههایشان. واقعیت نیز همین بود. خدایان اصلی تمدن بابل، در قالب پیکره تجسم مییافتند و در خانههای مجللی همراه با خانواده الهیشان، درباریان و خدمتکاران زندگی میکردند. ایدئولوژی بر این مبنا بود که بلافاصله پس از جدایی آسمان از زمین، حاکمان خدایان زمین را بین خدایان اصلی تقسیم و به هر یک شهری و اطرافش را اعطا کرده بودند. گرچه خیلی از شهرها بیش از یک معبد داشت (بابل به طور سنتی دارای ۴۳ معبد بود) این عقیده وجود داشت که شهر و اطرافش در اصل به خدای حامی شهر تعلق دارند، خدایی که در تقسیم نخستینِ زمین مالک آن شده و برای بهرهبرداری اوست.[۱۵۱]
خدای حامی شهر، مجموعه بزرگی در مرکز شهر داشت. معبد اصلی شهر (خانه و در واقع کاخ خدا) محل رسیدگی به امور داخلی خدایان بزرگ بود و در اصل از کاخهای پادشاهان الگوبرداری شده بود. در کاخ، از خدا (یا الهه) با مناسک مفصل پرستاری میشد. بر اورنگ قرار داده میشد، روزانه به او غذا داده میشد، پوشاک گرانبها بر تنش میشد که بر آن جواهرات دوخته شدهاند، با موسیقی، رقص و آواز سرگرم میگشت. اگر یک خدا بود، زنش مجموعه اتاقهایی برای خود داشت که در نزدیک وی بود و تختخواب بزرگی آماده برای خوشی آنها در نکاح فراهم بود. سایر اعضای خانواده، به خصوص پسر بزرگ خانواده، نیز احتمالا اتاقهایی داشتند. خدا به وزیر و مشاوری نیز احتیاج داشت (خدای خُردی که به دنبال امور برود) و علاوه بر آن خدمتکاران که آنان نیز از خرد خدایان بودند.[۱۵۱]
همگی این خدایان، از کوچک تا بزرگ، مقیم در معبد بودند و برای خود آیینی داشتند: مناسک برای پیشکشها، مناسک برای پرستش با نماز و آواز. معابد بزرگتر تمدن بابل، چندین تالار آیینی و نیز تعداد زیادی زیارتگاه کوچک داشتند. معبد مردوک در بابل دارای بیش از صد زیارتگاه بود.[۱۵۱] ایدئولوژی این بود که بارگاه الهی در خدمت خداست. واقعیت این بود که نیازهای او با گروهی از پرسنل بشری برآورده میشد که در خدمت معبد بودند. به این گروه کاهن میگوییم اما همه ماجرا این نبود. زیرا معبد بزرگ در حقیقت مرکز فعالیت اقتصادی نیز بود. منطبق بر این عقیده که در روزگاری دور، زمین بین خدایان تقسیم شدهاست، بسیاری از این معابد انبوهی زمین زراعی در اختیار داشتند که به کشاورزان اجاره داده میشد. گلههای بزرگ گاو، گوسفند و بز نیز همین وضع را داشتند. بعضی از معابد در کار تولید، آموزش کاتب و سایر فعالیتهای اجتماعی و تجاری نیز بودند. اینگونه معابد نیروی کاری بزرگی در استخدام داشتند که شامل افراد مستقل (قراردادی) میشد و نیز افرادی که وابسته بودند (مانند گروهی که به معبد بخشیده شده بودند). در میان این گروه آخر، کسانی بودند که ابزار معاش دیگری نداشتند (بیوهها، یتیمان و سرراهیها) و باید نشانی بر خود میداشتند تا جایگاهشان مشخص باشد.[۱۵۲]
اداره املاک، کارگاهها و پرسنل معبد در دست مدیران معبد بود و مسئولیت خدمت به آیین نیز بر عهده آنها بود. شیوه درست و شایسته همین بود؛ غایت بشریت، آنگونه که ائا آفریده، شکافتن زمین، نگاهبانی گله و مشغولیت به هر آنچه بود که برای آسایش و رضایت سروران الهی بشر باشد. زندگانی طولانی این ایدئولوژی (بشر خادم خدایان است)، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک[غ] تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد میکند. «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند. از آنان هیچ روزیای نمیخواهم و نمیخواهم که مرا خوراک دهند.»[۱۵۲]
ممکن است در آترا-هاسیس توجیه اسطورهای برای بیفرزندی قادیشتو و نیز نادیتو و کولماشیتو ارائه شده باشد، اما نمیتوان قسمت مربوط را بهطور کامل بازیابی کرد.[۱۵۳]
لوح I آترا-هاسیس (به خصوص سطرهای ۱۹۲ تا ۲۴۸) مهمترین تک شاهد دربارهٔ منشا و طبیعت انسان است. این سطرها واحدی موضوعی و ساختاری هستند. این بخش شامل نخستین مرحله آفرینش انسان است، با درخواست خدایان از الههٔ مادر برای آفرینش انسان آغاز و با دوباره نامگذاری الهه توسط خدایان (برای قدردانی از او) پایان مییابد. پس از آن، مرحلهای دیگر قرار دارد؛ صحنه عوض میشود، انکی و الههٔ مادر به «خانه سرنوشت» میروند و شکل دادن به انسان را ادامه میدهند.[۱۵۴] با خلقت انسان چیزی تغییر نخواهد کرد.[۱۵۵] الههٔ مادر به نیروی تطهیر انکی نیاز دارد.[۱۵۶] در تفکر بینالنهرین، شاهدی نیست که برای خون نیروی جادویی تطهیرکننده در نظر گرفته شده باشد.[۱۵۷] خدایان میخواهند به نصیحت انکی، مقصر اصلی (رهبر شورشیان) را بکشند.[۱۵۸] با مقایسهٔ انوما الیش، لوح V، سطر ۷۶ میتوان نتیجه گرفت یادی که باید زنده نگاه داشته شود، در نهایت یاد خدای کشتهشده است.[۱۵۹] روح ذکر شده نیز احتمالا به خدا تعلق دارد[۱۶۰] که در سوگواریاش طبل به صدا در خواهد آمد.[۱۶۱] این روح احتمالا منبعی از دانش است.[۱۶۲]
در آفرینش انسان توسط ائا نقصانی راه یافتهاست. نقصانی که توجیهکننده آن است که چرا چیزی که توسط خدایان برای اهداف خودشان ایجاد شده، با این حال ابزار بسیار ناکاملی است. گِلی را که ائا به عنوان ماده خام آفرینش انسان به ایزدبانو مادر میدهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار میشود.[۱۶۳]
بگذار یک خدا کشته شود
و خدایان بدین سان پاک گردند.
با گوشت او و با خون او
بگذار «بانوی خدایان» به گل بیامیزد،
تا خدا و انسان
با یکدیگر در گل آمیخته باشند.
در زمان آینده بگذار بشنویم تپشهای قلبش را،
از گوشت یک خدا بگذار روح ایجاد گردد.[۱۶۴](آترا-هاسیس، لوح I، سطرهای ۲۰۸ تا ۲۱۷)[۱۴۹]
این عنصر الهی در آفرینش انسان، تفاوت آشکار او را با حیوان (خودآگاهی و خرد) روشن میکند. به همین سان، زندگی پس از مرگ در عقاید بابلی را توجیه میکند. زندگی در قالب شبح یا روح در جهان زیرین که هم در لوح VII حماسه گیلگمش (رویای انکیدو در جهان زیرین) و هم در شعر سومری «بیلگمس و جهان زیرین» گزارش شدهاست. [۱۶۳] اما مشکل در این بود که خدایی که برای فراهم کردن خون اعدام میشود، بهترین جنس نبود. در یک سنت، حداقل، او رهبر شورشگران بود. عجیب نیست که انسان میتواند سرکش باشد. اوتنپیشتی در لوح XI به زنش میگوید «انسان فریبکار است، فریبت خواهد داد.» و گیلگمش این جنبه ناخوشایند از طبیعت بشری را با دروغ گفتن به او حقا تایید میکند.[۱۶۴]
سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شدهاست بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشتهاست. این سنت نخستین بار در چندین ساخته ادبی سومری دیده شدهاست و در آن، بشریت همانند جانوران در مرتع، در سرزمین پرسه میزند، برهنه است اما پر مو، و برای گذران در علف میچرد. به روایت بروص، محقق بابلی در قرن چهارم پیشا دوران مشترک که به یونانی آثارش را مینوشت، در این مرحله انسان «بدون قوانین و مانند حیوانات وحشی زندگی میکرد.» بدون حکومت، شهر و موسسات اجتماعی. آفرینش انکیدو در لوح I حماسه گیلگمش نیز به همین سنت اشاره دارد:[۱۶۴]
آدمیان را نمیشناخت، و نه حتی سرزمینی را،
پوشیده در مو مانند خدای حیوانات،
همراه با آهوان در علف میچرید.[۱۶۴][ف][ق]
سنتی که در آن، انسان آزاد و بیقانون پرسه میزند و تحت سلطه پادشاهان نیست، به شکلگیری اسطورهای کمک کرد. در این اسطوره، پادشاهان به عنوان موجوداتی مجزا در نظر گرفته میشدند که کاملا متفاوت از سایر فانیها (در سیما، تواناییها و وظایف) خلق شدهاند. متنی که در اینباره بیشترین اطلاعات را میدهد، تک لوحی از بابل است که در میانه و یا اواخر هزاره اول پیشا دوران مشترک مکتوب شدهاست (اما نیایشهای تاجگذاری از قرن هفتم آشور بخشی از آن را نقل کردهاند و خود متن باید قدیمیتر باشد). در این متن ائا و الهه مادر در بین خود از گل انسان را خلق میکنند (همانگونه که در شعر آترا-هاسیس و سایر متون اساطیری آمدهاست). سپس موجودی برتر خلق میکنند و ابزار حکومت را در اختیارش میگذارند.[۱۶۹][ک]
این تصویر از پادشاه به عنوان انسانی با زیبایی مطلق، آماده برای جنگ اما هدایتشده با مشاورت الهی، در حماسه گیلگمش نیز حضور دارد (لوح I، در توصیف گیلگمش («بانوی خدایان» در اینجا نیز حضور دارد به همراه نودیمود) و اشتیاق غریزی او به مشاور مورد اعتماد (انتظار در پایان همان لوح I برای انکیدو)).[۱۷۰]
اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار میگیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق میشود که پیش از آن در اختیار خدایانِ شهرنشین بودهاست. اسطورههای بسیاری از تمدنها شفاهی است و در اصل گوناگون هستند، پس سنتهای مختلف در روایت اینکه چگونه چیزها پدید آمدند، بدون مشکل همزیستی میکردند. دو فصل اول سفر پیدایش، دو روایت مختلف از آفرینش انسان توسط خدا را در بر دارند. طبق اساطیر بابلی، خدایان تمدن بشریت را ایجاد کردند و پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا به خصوص نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد و همراهشان همه هنرها و صنایع زندگی شهری را. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه گیلگمش روایت شده شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: «هفت فرزانه پیریزیهایش را بنیاد نریختند؟» برجستهترین در میان این فرزانهها، آداپا (ماهی-مرد) بود که از دریا سر بر آورد. حکومت، جامعه و کار پس از آن به انسانها تحمیل شد.[۱۶۹]
- ↑ جمع درست اعداد ۲۴۱٬۲۰۰ است اما در این رونوشت از این نسخه جمع سالهای حکمرانی ۳۸۵٬۲۰۰ آمده است.
- ↑ سال ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پ. م.
- ↑ سال ۶۰۰ پ. م. تا میلاد مسیح
- ↑ پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم میدهد.
- ↑ علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.
- ↑ فاستر در یادداشت توضیح میدهد: «این سخنرانی را به این معنا میدانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهامبخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»
- ↑ فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.
- ↑ «ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.
- ↑ خدای طاعون
- ↑ انلیل خشمگین است، به نقش ائا در شکست برنامهاش پی میبرد. به قصد نابودی بشر، آماده برای طوفان فرستادن میشود و ائا را به سوگند وا میدارد.
- ↑ (پس از بررسی دقیق تفاوتهای نسخههای گوناگون بابلی و آشوری ...) این تفاوتها نشانی از تحول چشمگیر و یا بازتفسیر با خود ندارند. شباهتها بسیار بیشتر از تفاوتها است. به بیانی دیگر، خوانندهٔ آشوری انوما الیش که با «نسخه آشوری» آترا-هاسیس آشنایی داشت، هیچ مشکلی در تشخیص و درک تلمیحها به آن نداشت، حتی اگر نویسندهٔ انوما الیش به نسخهٔ بابلی تلمیح کرده باشد.[۹۰]
- ↑ علت درگیری در هر دو متن یکی است. در آترا-هاسیس سر و صدای انسانها منجر به آن میشود که انلیل تصمیم به نابودی آنها بگیرد. در انوما الیش خدایان جوانترِ پرآشوب، مزاحم استراحت نسل اول خدایان میشوند و آپسو را مصمم به نابودی میکنند.[۹۳]
- ↑ استفاده از تلمیح برای اشاره به رویداد بدون روایت کردن مستقیم، تکنیکی است که در ایلیاد و مرگ بیلگمس نیز به کار رفته است.[۹۵]
- ↑ کشتن آپسو صحنهای غیر معمول در اساطیر بابلی است. تنها در انوما الیش دیده میشود و در تضاد توضیح سنتی چگونه ساکن شدن ائا در آپسو است...(ادامه بررسی دقیق در یادداشت سیزده کتاب)[۹۵] علاوه بر این، شخصیت انسانانگار شده آپسو نیز مختص به انوما الیش است، در سایر متنها، آپسو بخشی از کیهان است و نه شخصیتی سخنگو.[۹۶]
- ↑ رقابت خانوادگی هابیل و قابیل بر روی زمین و مابین انسانها اتفاق میافتد و نه مانند سابق در جهان زیرین (نرگال-ارشکیگال-ایشتار) و یا در آسمان (در اسطوره مصری). نمونه دیگرِ جایگزینی آسمان با زمین که صریحتر است در داستان تولد نوح دیده میشود که شبیه خلقت بشر در آترا-هاسیس است.[۱۳۸]
- ↑ توضیح مهم دمراش درباره تفاوت حماسهها پایان ص۱۶۹ تا پایان پاراگراف اول ص۱۷۰
- ↑ کتاب دوم جرج، «حماسهٔ گیلگمش خارج از سنت خط میخی» (خضر)، ص۶۶ تا ۷۰؛ ص۵۸ پانویس ۱۵۱ ارجاع به M. G. Morony, Iraq after the Muslim Conquest ص۳۸۴ تا ۴۰۰ برای دوره ساسانی و اوایل بینالنهرین اسلامی؛ پانویس ۱۵۲ در همان ص۵۸ برای کتابشناسی تاثیر دین بابلی و آشوری بر یهودیت، مسیحیت شرقی، گنوستیسم و اسلام.
- ↑ توضیح فاستر دربارهٔ سوژه و درونمایه[۱۴۵] و پرداختن به ابزار «تکرار» و کارکرد آن با نقل گفتگوی انلیل و نوسکو در لوح I (نوسکو به رنگپریده بودن انلیل اشاره و به درخت گز تشبیه میکند.)[۱۴۶] تکرار به هنگام مذاکره دو طرف درگیر بیشتر میشود. این سبک از روایت در انوما الیش به منتهای خود میرسد و در ابتدای شعر گفتار درون گفتار آمده تا تنبلی و ناکارآمدی خدایان قدیمی نشان داده شود.[۱۴۷] بررسی تفاوت سبک با مقایسه لوح اول آترا-هاسیس و لوح اول انوما الیش (اولی احتمالا ۵۰۰ سال قدیمیتر از دومی بوده است).[۱۴۸]
- ↑ کتاب سوم فاستر؛ بررسی آترا-هاسیس (مقدمه ص۲۲۷ تا ۲۲۹؛ متن ص۲۲۹ تا ۲۵۳ (لوح III ص۲۴۷ تا ۲۵۳)) و نسخهها (بابلی میانه: نیپور ص۲۵۴ و اوگاریت ص۲۵۵؛ بابلی متاخر ص۲۵۶ تا ۲۶۶ (بر شش لوح))؛ آشوری متاخر (همان نسخه متفاوت) ص۲۶۸ ۲۷۷)
- ↑ کتاب سوم فاستر؛ تکرار ص۱۵؛ آگوشایا، انوما الیش ص۲۰؛ خلاقیت ص۲۱؛ بینامتنی ص۲۵؛ باز هم تکرار ص۳۰ و ۳۱؛ تصویر ص۳۲؛ دانش ص۳۳
- ↑ با وجود آنکه متن به زبان اکدی است نام سومری این خدا به کار رفته است.[۱۵۰]
- ↑ سه هزار پ. م.
- ↑ نام انکیدو به معنای «خداوندگار جایگاه دلپذیر» است. در سنت بابلی، مردی وحشی است که خدایان برای همتایی با گیلگمش میآفرینند و در سنت سومری خدمتکار مورد علاقه او است.[۱۶۵] در حماسهٔ بابلی گیلگمش، مردم اوروک از گیلگمش به خداییان شکایت میکنند. آنو سخنان آنان را میشنود. از آنجایی که آرورو، الههٔ مادر، انسان را پیش از آن خلق کرده است، برای آفرینش همتای گیلگمش فراخوانده میشود تا اوروک آرامش یابد.[۱۶۶] آرورو برای شکل دادن به اندیشه آنو فراخوانده میشود. او سخنان آنها را میشنود و آنچه آنو اندیشیده است را در خود میسازد.[۱۶۷] الهه دستانش را میشوید و ذرهای از گِل را به جهان وحش میاندازد. انکیدو خلق میشود.[۱۶۸][۱۵۰]
- ↑ کتاب اول فاستر، ویلیام موران، نیمهٔ ص۱۷۳ تا نیمهٔ ۱۷۴
- ↑ اندرو جرج ترجمه متن را میآورد و در پانویس اشاره میکند که تنها نسخه این متن به تازگی پیدا شده است. خلاصه: ائا، «بانوی خدایان» را مخاطب میکند (بلت-ایلی) و میگوید تو انسان را آفریدی، اکنون پادشاه را بیافرین. «بانوی خدایان» این کار را انجام میدهد و خدایان وظیفه جنگ برای خدایان بزرگ را بر دوش او میگذارند. آنو تاج را به او میبخشد، انلیل جایگاه را، نرگال سلاح را، نینورتا هاله را، «بانوی خدایان» ابهت اندام را و نوسکا مشاوران را.[۱۶۹][۱۴۹]
- ↑ Dalley 1989, p. 1.
- ↑ Dalley 1989, p. 1-2.
- ↑ Dalley 1989, p. 2.
- ↑ Damrosch 1987, p. 127.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ Krebernik 2005, p. 165.
- ↑ Black 2006, p. 212.
- ↑ Black 2006, p. 213.
- ↑ George 2003, p. 101.
- ↑ George 2003, pp. 101-102.
- ↑ George 2003, p. 102.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ Glassner 2005, p. 42.
- ↑ Glassner 2005, pp. 117-118.
- ↑ Glassner 2005, p. 41.
- ↑ Glassner 2005, p. 49.
- ↑ Glassner 2005, pp. 119-121.
- ↑ Glassner 2005, pp. 55-56.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ Glassner 2005, p. 56.
- ↑ Glassner 2005, p. 58.
- ↑ Glassner 2005, p. 98.
- ↑ Glassner 2005, pp. 98-99.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ Peterson 2018, p. 38.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ Peterson 2018, p. 39.
- ↑ Lenzi 2008, p. 142.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ Steinkeller 2017, p. 61.
- ↑ Peterson 2018, p. 40.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ Kvanvig 2011, p. 96.
- ↑ Kvanvig 2011, p. 418.
- ↑ Steinkeller 2017, p. 64.
- ↑ Bachvarova 2012, p. 101.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ George, Taniguchi & Geller 2010, p. 133.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ George, Taniguchi & Geller 2010, p. 136.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Katz 2003, p. 118.
- ↑ Marchesi 2010, p. 238.
- ↑ Finkel 1980, p. 71.
- ↑ Alster 2005, pp. 296-297.
- ↑ Frahm 2018, p. 278.
- ↑ Viano 2016, p. 369.
- ↑ Foster 1974, pp. 346-347.
- ↑ Bachvarova 2012, p. 112.
- ↑ Bachvarova 2012, pp. 112-113.
- ↑ van Bladel 2009, pp. 145-146.
- ↑ van Bladel 2009, p. 155.
- ↑ Peterson 2018, pp. 37-38.
- ↑ UET 6, 61 + UET 6, 503 + UET 6, 691 (+) UET 6, 701 or CDLI Literary 000357, ex. 003 (P346146)
- ↑ Foster 2005, p. 229.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Foster 2005, p. 2.
- ↑ Foster 2005, p. 254.
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Foster 2005, p. 255.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Foster 2005, p. 256.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Foster 2005, p. 268.
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ Foster 2005, p. 228.
- ↑ Stol 2000, p. 82.
- ↑ Foster 1995, pp. 84-91.
- ↑ ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ Foster 1995, p. 52.
- ↑ George 2003a, p. xx.
- ↑ Foster 2001, p. 223.
- ↑ George 2003a, p. xliii.
- ↑ Foster 2001, p. 222.
- ↑ ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ George 2003a, p. xliv.
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ George 2003a, p. xlv.
- ↑ Foster 2005, p. 227.
- ↑ Foster 2005, pp. 227-228.
- ↑ Foster 1995, p. 53.
- ↑ Foster 1995, p. 54.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ Foster 1995, p. 55.
- ↑ Foster 1995, p. 56.
- ↑ Foster 1995, p. 57.
- ↑ Foster 1995, p. 58.
- ↑ Foster 1995, p. 59.
- ↑ Foster 1995, p. 62.
- ↑ Foster 1995, p. 63.
- ↑ Foster 1995, p. 64-65.
- ↑ Foster 1995, p. 66.
- ↑ Foster 1995, p. 67-68.
- ↑ Foster 1995, p. 68-69.
- ↑ Foster 1995, p. 70.
- ↑ Foster 2005, pp. 241-247.
- ↑ Foster 1995, p. 71.
- ↑ Foster 1995, p. 72.
- ↑ Foster 1995, p. 74.
- ↑ Foster 1995, p. 75.
- ↑ Foster 1995, p. 76.
- ↑ Foster 1995, p. 77.
- ↑ Foster 2005, pp. 247-254.
- ↑ Kikawada 1983, p. 43.
- ↑ Kikawada 1983, p. 45.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 141.
- ↑ Lambert 2013, p. 337.
- ↑ Lambert 2013, p. 334.
- ↑ ۹۰٫۰ ۹۰٫۱ Wisnom 2020, p. 107.
- ↑ Wisnom 2020, p. 105.
- ↑ ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ ۹۲٫۲ Wisnom 2020, p. 108.
- ↑ ۹۳٫۰ ۹۳٫۱ Damrosch 1987, p. 90.
- ↑ Wisnom 2020, pp. 108-109.
- ↑ ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ ۹۵٫۲ Wisnom 2020, p. 109.
- ↑ Wisnom 2020, pp. 109-110.
- ↑ ۹۷٫۰ ۹۷٫۱ Wisnom 2020, p. 110.
- ↑ Wisnom 2020, p. 111.
- ↑ Wisnom 2020, p. 112.
- ↑ Wisnom 2020, pp. 112-113.
- ↑ Wisnom 2020, pp. 113-115.
- ↑ ۱۰۲٫۰ ۱۰۲٫۱ Wisnom 2020, p. 115.
- ↑ ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ Wisnom 2020, p. 117.
- ↑ Wisnom 2020, p. 119.
- ↑ Wisnom 2020, p. 121.
- ↑ ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ Wisnom 2020, p. 122.
- ↑ ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ Wisnom 2020, p. 124.
- ↑ Wisnom 2020, p. 125.
- ↑ ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ ۱۰۹٫۲ Wisnom 2020, p. 126.
- ↑ Wisnom 2020, pp. 127-128.
- ↑ Wisnom 2020, p. 128.
- ↑ Kikawada 1992, p. 1124.
- ↑ ۱۱۳٫۰ ۱۱۳٫۱ George 1992, p. 315.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 82.
- ↑ Wisnom 2020, p. 210.
- ↑ Wiggermann 1998, p. 218.
- ↑ George 1992, p. 245.
- ↑ Dundes 1988, p. 61.
- ↑ Dundes 1988, p. 63.
- ↑ Dundes 1988, p. 66.
- ↑ Dundes 1988, p. 71.
- ↑ Dundes 1988, pp. 72-73.
- ↑ Dundes 1988, p. 73.
- ↑ Moran 1971, p. 53.
- ↑ Moran 1971, p. 56.
- ↑ Moran 1971, p. 57.
- ↑ Moran 1971, p. 58.
- ↑ Moran 1971, p. 59.
- ↑ Moran 1971, p. 61.
- ↑ Hallo & Younger Jr. 2003, p. 450.
- ↑ Damrosch 1987, p. 91.
- ↑ Damrosch 1987, p. 93.
- ↑ ۱۳۳٫۰ ۱۳۳٫۱ Damrosch 1987, p. 121.
- ↑ Damrosch 1987, p. 122.
- ↑ Damrosch 1987, p. 134.
- ↑ Damrosch 1987, p. 99.
- ↑ Damrosch 1987, p. 135.
- ↑ Damrosch 1987, pp. 124-125.
- ↑ Damrosch 1987, p. 125.
- ↑ Damrosch 1987, pp. 125-126.
- ↑ Damrosch 1987, p. 126.
- ↑ Damrosch 1987, pp. 127-128.
- ↑ Damrosch 1987, p. 128.
- ↑ Foster 1995, p. 1.
- ↑ Foster 1995, pp. 1-2.
- ↑ Foster 1995, p. 6.
- ↑ Foster 1995, pp. 6-7.
- ↑ Foster 1995, p. 7.
- ↑ ۱۴۹٫۰ ۱۴۹٫۱ ۱۴۹٫۲ George 2003a, p. lii.
- ↑ ۱۵۰٫۰ ۱۵۰٫۱ ۱۵۰٫۲ George 2003a, p. xxxvii.
- ↑ ۱۵۱٫۰ ۱۵۱٫۱ ۱۵۱٫۲ George 2003a, p. xxxviii.
- ↑ ۱۵۲٫۰ ۱۵۲٫۱ George 2003a, p. xxxix.
- ↑ De Graef 2023, p. 21.
- ↑ Moran 1970, p. 48.
- ↑ Moran 1970, p. 49.
- ↑ Moran 1970, p. 50.
- ↑ Moran 1970, p. 51.
- ↑ Moran 1970, p. 52.
- ↑ Moran 1970, p. 53.
- ↑ Moran 1970, p. 54.
- ↑ Moran 1970, p. 55.
- ↑ Moran 1970, p. 56.
- ↑ ۱۶۳٫۰ ۱۶۳٫۱ George 2003a, pp. xxxix-xl.
- ↑ ۱۶۴٫۰ ۱۶۴٫۱ ۱۶۴٫۲ ۱۶۴٫۳ George 2003a, p. xl.
- ↑ George 2003a, p. 223.
- ↑ George 2003a, p. 4.
- ↑ George 2003a, pp. 4-5.
- ↑ George 2003a, p. 5.
- ↑ ۱۶۹٫۰ ۱۶۹٫۱ ۱۶۹٫۲ George 2003a, p. xli.
- ↑ George 2003a, p. xlii.
- Asher-Greve, Julia M.; Westenholz, Joan G. (2013). Goddesses in Context: On Divine Powers, Roles, Relationships and Gender in Mesopotamian Textual and Visual Sources (PDF). ISBN 978-3-7278-1738-0. Retrieved 2022-10-28.
- Beckman, Gary (2003). "Gilgamesh in Ḫatti". Hittite Studies in Honor of Harry A. Hoffner Jr. on the Occasion of His 65th Birthday. Penn State University Press. pp. 37–58. doi:10.1515/9781575065434-006. hdl:2027.42/77471. ISBN 9781575065434.
- Beckman, Gary (2019). The Hittite Gilgamesh. Atlanta, GA: Lockwood Press. ISBN 978-1-948488-07-5. OCLC 1103440509.
- Black, Jeremy A. (2006). The Literature of Ancient Sumer. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-929633-0. Retrieved 2023-05-12.
- Dalley, Stephanie (1989), Myths from Mesopotamia: Creation, the Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford, England: Oxford University Press, ISBN 978-0-19-283589-5
- Damrosch, David (1987). The Narrative Covenant; Transformation of Genre in the Growth of Biblical Literature. United Kingdom: Harper & Row. ISBN 0-06-061693-8.
- De Graef, Katrien (2023). "Other than Mother: On Childlessness as Part of the Social Identity of Nadītu Women". Avar: An Interdisciplinary Journal of Life and Society in the Ancient Near East. Transnational Press London. 2 (1): 9–30. doi:10.33182/aijls.v2i1.2094. hdl:1854/LU-01GRDTXR4QC0XR0B4N0Z68PFWF. ISSN 2752-3535. S2CID 256480562.
- Dundes, Alan (1988). The Flood Myth. University of California Press.
- Foster, Benjamin R. (1995), From Distant Days: Myths, Tales, and Poetry of Ancient Mesopotamia, United States: Pennsylvania State University Press, ISBN 978-1-88-305309-3
- Foster, Benjamin R. (2001), The Epic of Gilgamesh: A New Translation, Analogues, Criticism, United Kingdom: Norton, ISBN 978-0-39397-516-1
- Foster, Benjamin R. (2005). Before the muses: an anthology of Akkadian literature. Bethesda, Md.: CDL Press. ISBN 1-883053-76-5. OCLC 57123664.
- George, Andrew R. (1992). Babylonian Topographical Texts. Orientalia Lovaniensia analecta. Departement Oriëntalistiek. ISBN 978-90-6831-410-6. Retrieved 2023-01-10.
- George, Andrew R. (2003a) [1999, 2000], The Epic of Gilgamesh: The Babylonian Epic Poem and Other Texts in Akkadian and Sumerian, Penguin Classics (Third ed.), London: Penguin Books, ISBN 978-0-14-044919-8, OCLC 901129328
- George, Andrew R. (2003). The Babylonian Gilgamesh epic: introduction, critical edition and cuneiform texts. Oxford New York: Oxford University Press. ISBN 0-19-814922-0. OCLC 51668477.
- Glassner, Jean-Jacques (2005) [1993], Mesopotamian Chronicles, Belgium: Brill, ISBN 978-9-00-413084-5
- Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2003) [1997]. The Context of Scripture, Volume One: Canonical Compositions from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-135677.
- Kikawada, Isaac M. (1983). "The Double Creation of Mankind in "Enki and Ninmah", "Atrahasis" I 1-351, and "Genesis" 1-2". Iraq. British Institute for the Study of Iraq. 45 (1): 43–45.
- Kikawada, Isaac M. (1992). "The Hero of the Flood". The Anchor Bible Dictionary (Volume 4, K-N). Doubleday.
- Krebernik, Manfred (2005), "Pabilsaĝ(a)", Reallexikon der Assyriologie (به آلمانی), retrieved 2023-05-12
- Lambert, Wilfred G. (2013). Babylonian creation myths. Winona Lake, Indiana: Eisenbrauns. ISBN 978-1-57506-861-9. OCLC 861537250.
- Moran, William L. (1970). "The Creation of Man in Atrahasis I 192-248". Bulletin of the American Schools of Oriental Research. The University of Chicago Press (200): 48–56.
- Moran, William L. (1971). "Atrahasis: The Babylonian Story of the Flood". Biblica. Peeters Publishers. 52 (1): 51–61.
- Stol, Marten (2000). Birth in Babylonia and the Bible: Its Mediterranean Setting. Cuneiform Monographs. Brill Styx. ISBN 978-90-72371-89-8. Retrieved 2022-07-24.
- Wiggermann, Frans A. M. (1998), "Nergal A. Philological", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 2023-01-10
- Wisnom, Laura Selena (2020). Weapons of words. Intertextual competition in Babylonian poetry: a study of Anzū, Enūma eliš, and Erra and Išum. Leiden. ISBN 978-90-04-41297-2. OCLC 1120783834.
- Ashmolean (2017). "Sumerian king list". Ashmolean Museum. Retrieved 2021-08-02.
- Alster, Bendt (2005). Wisdom of ancient Sumer. Bethesda, MD: CDL Press. ISBN 1-883053-92-7. OCLC 58431609.
- Bachvarova, Mary R. (2012). "From "Kingship in Heaven" to King Lists: Syro-Anatolian Courts and the History of the World". Journal of Ancient Near Eastern Religions. Brill. 12 (1): 97–118. doi:10.1163/156921212x629482. ISSN 1569-2116.
- Finkel, Irving L. (1980). "Bilingual Chronicle Fragments". Journal of Cuneiform Studies. American Schools of Oriental Research. 32 (2): 65–80. doi:10.2307/1359669. ISSN 0022-0256. JSTOR 1359669. S2CID 163499364. Retrieved 2023-01-16.
- Foster, Benjamin R. (1974). "Wisdom and the Gods in Ancient Mesopotamia". Orientalia. GBPress - Gregorian Biblical Press. 43: 344–354. ISSN 0030-5367. JSTOR 43074611. Retrieved 2023-01-16.
- Frahm, Eckhart (2018). "A Tale of Two Lands and Two Thousand Years: The Origins of Pazuzu". Mesopotamian Medicine and Magic. Studies in Honor of Markham J. Geller. Ancient Magic and Divination. Vol. 14. Brill. pp. 272–291. doi:10.1163/9789004368088_015. ISBN 9789004368088. S2CID 201576309.
- George, Andrew R.; Taniguchi, Junko; Geller, M. J. (2010). "The Dogs of Ninkilim, part two: Babylonian rituals to counter field pests". Iraq. Cambridge University Press. 72: 79–148. doi:10.1017/s0021088900000607. ISSN 0021-0889. S2CID 190713244.
- Katz, Dina (2003). The Image of the Netherworld in the Sumerian Sources. Bethesda, MD: CDL Press. ISBN 1-883053-77-3. OCLC 51770219.
- Kvanvig, Helge S. (2011). Primeval history: Babylonian, biblical, and Enochic: an intertextual reading. Supplements to the Journal for the Study of Judaism. Vol. 149. Leiden: Brill. ISBN 978-90-04-19612-4. OCLC 727944800.
- Lenzi, Alan (2008). "The Uruk List of Kings and Sages and Late Mesopotamian Scholarship". Journal of Ancient Near Eastern Religions. Brill. 8 (2): 137–169. doi:10.1163/156921208786611764. ISSN 1569-2116.
- Marchesi, Gianni (2010). "The Sumerian King List and the Early History of Mesopotamia". Ana turri gimilli: studi dedicati al padre Werner R. Mayer, S.J., da amici e allievi. Quaderni di Vicino Oriente. Università di Roma La Sapienza. Retrieved 2023-01-15.
- Peterson, Jeremiah (2018). "The Divine Appointment of the First Antediluvian King: Newly Recovered Content from the Ur Version of the Sumerian Flood Story". Journal of Cuneiform Studies. University of Chicago Press. 70 (1): 37–51. doi:10.5615/jcunestud.70.2018.0037. ISSN 0022-0256. S2CID 165830377.
- Steinkeller, Piotr (2017). "Writing, Kingship and Political Discourse in Early Babylonia: Reflections on the Nature and Function of Third Millennium Historical Sources". History, Texts and Art in Early Babylonia. De Gruyter. pp. 7–81. doi:10.1515/9781501504778-002. ISBN 9781501504778.
- van Bladel, Kevin (2009). The Arabic Hermes: From Pagan Sage to Prophet of Science. Oxford Studies in Late Antiquity. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-988850-4. Retrieved 2023-01-16.
- Viano, Maurizio (2016). The reception of Sumerian literature in the western periphery. Venezia. ISBN 978-88-6969-077-8. OCLC 965932920.
- Best, Robert M. 1999. Noah's Ark and the Ziusudra Epic. Eisenbrauns..
- Bottéro, Jean. Ancestor of the West: Writing, Reasoning, and Religion in Mesopotamia, Elam, and Greece. University of Chicago Press 2000.
- Burkert, Walter. 1992. The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age. Harvard University Press
- Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago.
- Laessoe, Q. 1956. “The Atrahasis Epic: A Babylonian History of Mankind. ” Bibliotheca Orientalis 13:90–102. ISSN 0006-1913
- Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1965. Cuneiform Texts from Babylonian Tablets in the British Museum. London.
- Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1999 [1969]. Atrahasis: The Babylonian Story of the Flood. London: Eisenbrauns.
- Tigay, Jeffrey H. 1982. The Evolution of the Gilgamesh Epic. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
- Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2000). The Context of Scripture, Volume Two: Monumental Inscriptions from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-10619-7.
- Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2002). The Context of Scripture, Volume Three: Archival Documents from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-10620-0.
- Younger Jr., K. Lawson (2017). The Context of Scripture, Volume Four: Supplements. Netherlands: Brill.